فریدون مشیری
posted by Giti Mahdavi @ سه‌شنبه, مهر ۰۵, ۱۳۸۴
3نظرات
Audio Library in Persian " کتابخانۀ گویا "
خزانۀ کتابهای صوتی به زبان فارسی است weblog این
سه‌شنبه، مهر ۰۵، ۱۳۸۴
پادكستهای فارسی
جديدترين برنامه ها
- احمد خرم آبادی
- کرمان دل عالم است نوشتۀ سعیدی سیرجانی
- ایرج میرزا
- سیاوش کسرائی
- دکتر پرویز ناتل خانلری
- مشتی غلوم لعنتی نوشتۀ سعیدی سیرجانی
- حمید مصدق
- ازهمینجا بخوانید نوشتۀ سعیدی سیرجانی
- بعد از تو سرودۀ فروغ فرخزاد
- جلال آل احمد
3 Comments:
بادرود وباسلامهای گرم ازشهره شمس وزرتشت وشهریار ازکهن شهره ایرانمان
ازتبریزپیر.هم میهنانم مام میهن هرگز
این فداکاریهای آگاهی رسانتان رااز
یاد نخواهد بر.نام شماها برسینه تاریخ وطن تاابد ماندگاراست.آهنگری هستم عاشق مطالعه وآموختن مرا درزمره شاگردان خودتان پذیرفته وجهت آگاهی های لازمه مشق هایم را ارسال دارید
به وجودتان افتخار میکنم ودوستتان دارم.باتشکر رحیم ازتبریز3/5/1385
rahim.rf@gmail.com
rahem_rf@yahoo.com
با درود
با صفحه زیبای شما امروز آشنا شدم
از اشعار موجود در آن هم لذت بردم.
موفق باشید
http://twitter.com/tafakor
http://tafakkorazad.blogspot.com/
نگاه ِ یار
..
جسم من را ، از پس این زندگی یه ناخوشنود
زیر ِ خاک ِ باغچه ، آنجا که پنجره یه دلبر ِ من باز شود ،
بسپارید تنها ،
وندر آن خاک ، گُل ِ خوشبوی و کمی صورتی اش بن-شانید
تا که از کربن و از هیدرژن ِ کالبد ِ من
سر زند شاخه گلی
آن زمان باد که این گل ، به نمایش دادن ِ خود بن شیند و ،
نگه ِ لطف و پُر از مهر ِ نگارم به خودش آویزد
دیگر آن شوخ نگاهش ، به من آنقدر سرد نیست
همچو این زندگی ام ، بی توجه ز ِ نگاهش ،
دل من پُر درد نیست
او به تحسین که به گُل ، شوخ نظر اندازد ، دل ِ من شاد شود
من ، که نگاهی ز ِ محبت ز ِ نگارم خواهم
دارمش حال که این ، جامه ز ِ گُل را به تنم آوردم
..
سوز
ارسال یک نظر
<< بازگشت به صفحۀ اصلی